بدعت تراویح به اعتراف بزرگان اهل سنت
مقدمه:
نماز تراویح یا خواندن نوافل ماه رمضان به جماعت، از بدعتهایى است که عمر بن خطاب وارد اسلام کرده است؛ پیش از او، نه در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله و نه در زمان ابوبکر چنین چیزى سابقه نداشته است.
علمای شیعه و سنی با سند صحیح نقل کردهاند که نماز تراویح از بدعتهای خلیفه دوم بوده است . همچنین بسیاری از علمای اهل سنت به این قضیه اعتراف کردهاند که در ذیل به صورت خلاصه به این قضیه پرداخته خواهد شد :
الف) روایات تراویح در منابع اهل سنت
در منابع معتبر اهل سنت روایاتی وجود دارد که نشان میدهد، نماز تراویح از بدعت های عمر بن خطاب است:
روایت اول:
محمد بن اسماعیل بخارى در صحیح خود مىنویسد:
1905 حدثنا عبد اللَّهِ بن یُوسُفَ أخبرنا مَالِکٌ عن بن شِهَابٍ عن حُمَیْدِ بن عبد الرحمن عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال من قام رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ قال بن شِهَابٍ فَتُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَالْأَمْرُ على ذلک ثُمَّ کان الْأَمْرُ على ذلک فی خِلَافَةِ أبی بَکْرٍ وَصَدْرًا من خِلَافَةِ عُمَرَ رضی الله عنهما.
ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وسلم نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هرکس (نافله ماه) رمضان را با ایمان و قربة الى الله بخواند، خداوند گناهان گذشته او را مىبخشد. ابن شهاب گفته: رسول خدا صلی الله وسلم از دنیا رفت و وضعیت به همین صورت بود (نماز تراویح را بدون جماعت مىخواندند) در زمان خلافت ابوبکر و اوائل خلافت عمر نیز به همین صورت بود .
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج 2، ص 707، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
روایت دوم:
بخارى در روایت دیگر نقل مىکند که وقتى عمر دید هرکس در مسجد براى خودش نماز مىخواند، گفت: نظر من این است که برای آنها امام جماعت قرار بدهیم و ابی بن کعب را امام آنها قرار داد:
1906 وَعَنْ بن شِهَابٍ عن عُرْوَةَ بن الزُّبَیْرِ عن عبد الرحمن بن عَبْدٍ القارىء أَنَّهُ قال خَرَجْتُ مع عُمَرَ بن الْخَطَّابِ رضی الله عنه لَیْلَةً فی رَمَضَانَ إلى الْمَسْجِدِ فإذا الناس أَوْزَاعٌ مُتَفَرِّقُونَ یُصَلِّی الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ وَیُصَلِّی الرَّجُلُ فَیُصَلِّی بِصَلَاتِهِ الرَّهْطُ فقال عُمَرُ إنی أَرَى لو جَمَعْتُ هَؤُلَاءِ على قَارِئٍ وَاحِدٍ لَکَانَ أَمْثَلَ ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُمْ على أُبَیِّ بن کَعْبٍ ثُمَّ خَرَجْتُ معه لَیْلَةً أُخْرَى وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلَاةِ قَارِئِهِمْ قال عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَةُ هذه والَّتِی یَنَامُونَ عنها أَفْضَلُ من التی یَقُومُونَ یُرِیدُ آخِرَ اللَّیْلِ وکان الناس یَقُومُونَ أَوَّلَهُ.
عبد الرحمن بن عبد القاری میگوید: با عمر بن خطاب در شب ماه رمضان به مسجد رفتیم، دیدیم که برخی به صورت انفراد و برخی هم گروه نماز میخوانند. عمر گفت:
نظر من این است که اگر اینها - نماز گزارها - را بر یک امام جماعت قرار دهم بهتر است پس بر این معنى تصمیم گرفت: و ابى بن کعب را مأمور اقامه جماعت کرد.
راوى مى گوید: سپس در شب دیگرى به همراه عمر بیرون آمدم مردم را دیدم که به همراه یک شخص - امام جماعت - نماز مىخوانند.
عمر گفت: این کار، عجب بدعت خوبى است
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج2، ص707، کِتَاب صَلَاةِ التَّرَاوِیحِ، بَاب فَضْلِ من قام رَمَضَانَ ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987
این روایات در صحیح مسلم که یکی از صحاح اهل سنت است و نیز بقیه کتب معتبره آنها آمده؛ اما به ذکر این روایات از صحیح بخاری؛ اکتفا میکنیم.
سخنان علمای اهل سنت در شرح روایت:
شارحان صحیح بخاری، این روایت را توصیح و شرح داده اند که در این قسمت به آنها اشاره میشود:
1. ابن حجر عسقلانی (متوفای852 هـ)
وی در کتاب «فتح الباری» در شرح جمله «والأمر على ذلک» مىنویسد:
قوله «قال بن شهاب فتوفی رسول الله صلى الله علیه وسلم والناس» فی روایة الکشمیهنی والأمر على ذلک أی على ترک الجماعة فی التراویح ولأحمد من روایة بن أبی ذئب عن الزهری فی هذا الحدیث ولم یکن رسول الله صلى الله علیه وسلم جمع الناس على القیام وقد ادرج بعضهم قول بن شهاب فی نفس الخبر أخرجه الترمذی من طریق معمر عن بن شهاب وأما ما رواه بن وهب عن أبی هریرة خرج رسول الله صلى الله علیه وسلم وإذا الناس فی رمضان یصلون فی ناحیة المسجد فقال ما هذا فقیل ناس یصلی بهم أبی بن کعب فقال أصابوا ونعم ما صنعوا ذکره بن عبد البر وفیه مسلم بن خالد وهو ضعیف والمحفوظ أن عمر هو الذی جمع الناس على أبی بن کعب.
سخن ابن شهاب ... «والامر علی ذلک» یعنی امر بر ترک جماعت در نماز تراویح بوده است. در روایتی که احمد از ابن ابی ذئب از زهری نقل کرده آمده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم مردم را بر قیام نماز تراویح بر جماعت جمع نکرده است.
... اما روایتی را که ابن وهب از ابو هریره نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مسجد آمد دید مردم در ماه رمضان در ناحیه مسحد نماز میخوانند. سؤال کرد،این ها چه کار میکنند؟ گفتند: مردم پشت سر ابی بن کعب نماز میخوانند. حضرت فرمود: کاری خوبی میکنند .
این روایت را ابن عبد البر ذکر کرده و در این روایت مسلم بن خالد قرار دارد که ضعیف است. نظر درست این است که عمر مردم را به امامت ابی بن کعب بر جماعت جمع کرد.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص252، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
2. بدر الدین عینی (متوفای 855هـ)
عینی نیز در کتاب «عمدةالقاری» در شرح روایت مینویسد:
قوله : ( قال ابن شهاب ) ، أی : محمد بن مسلم بن شهاب الزهری . قوله : (والأمر على ذلک) ، جملة حالیة والمعنى : استمر الأمر فی هذه المدة المذکورة على أن کل أحد یقوم رمضان فی أی وجه کان جمعهم عمر ، رضی الله تعالى عنه . قوله : ( والأمر على ذلک ) روایة الکشمیهنی ، وفی روایة غیره : ( والناس على ذلک ) ، یعنی : على ترک الجماعة فی التراویح .
فإن قلت : روى ابن وهب عن أبی هریرة : ( خرج رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، وإذا الناس فی رمضان یصلون فی ناحیة المسجد ، فقال : ما هذا ؟ فقیل : ناس یصلی بهم أبی بن کعب . فقال : أصابوا ، ونِعْمَ ما صنعوا ) ذکره ابن عبد البر . قلت : فیه مسلم بن خالد ، وهو ضعیف ، والمحفوظ أن عمر ، رضی الله تعالى عنه ، هو الذی جمع الناس على أبی بن کعب ، رضی الله تعالى عنه .
مراد از «ابن شهاب» محمد بن مسلم بن شهاب زهری است. قول ابن شهاب که میگوید: «والامر علی ذلک»، جمله حالیه است و معنایش این است در این مدت مذکور در روایت (از زمان پیامبر تا اول خلافت عمر)، امر نماز نافله بر این منوال بود که هر کسی در ماه رمضان میتوانست به هر صورتی نماز بخواند؛ اما عمر آنها را بر یک نماز جمع کرد.
تعبیر «والامر علی ذلک» به روایت کشمیهنی است و در روایت غیر او تعبیر «والناس علی ذلک» آمده و معنایش این است که مردم نماز تراویح را به جماعت نمیخواندند.
و در پایان همان سخن ابن حجر را در باره روایتی ابن وهب از ابوهریره نقل کرده،مطرح میکند و از این روایت پاسخ میدهد.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 11، ص125، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
عینی در جای دیگر تصریح میکند که خود عمر نماز را به جماعت نمیخواند و عقیده اش این بود که نماز در خانه بهتر است :
قوله : ( ثم خرجت معه ) أی : مع عمر لیلة أخرى ، وفیه إشعار بأن عمر ، رضی الله تعالى عنه ، کان لا یواظب الصلاة معهم ، وکأنه یرى أن الصلاة فی بیته أفضل ، ولا سیما فی آخر اللیل ، وعن هذا قال الطحاوی : التراویح فی البیت أفضل . قوله : ( نعم البدعة ) ، ویروى : ( نعمت البدعة ) ، بزیادة التاء ، ویقال : نعم ، کلمة تجمع المحاسن کلها ، وبئس ، کلمة تجمع المساوىء کلها ، وإنما دعاها بدعة لأن رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، لم یسنها لهم ، ولا کانت فی زمن أبی بکر ، رضی الله تعالى عنه . ورغب رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، فیها بقوله : نعم ، لیدل على فضلها ، ولئلا یمنع هذا اللقب من فعلها . والبدعة فی الأصل أحداث أمر لم یکن فی زمن رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، ثم البدعة على نوعین : إن کانت مما یندرج تحت مستحسن فی الشرع فهی بدعة حسنة ، وإن کانت مما یندرج تحت مستقبح فی الشرع فهی بدعة مستقبحة .
(ثم خرجت معه) ، یعنی بیرون رفتم با عمر در شب دیگر، این جمله اشعار دارد به این که عمر بر جماعت خواندن مواظبت نمیکردند و گویا عقیده داشت که نماز در خانه بهتر است به ویژه در پایان شب. از این رو طحاوی گفته است: تراویح در خانه افضل است.
این سخن عمر «نعم البدعة» به صورت «نعمت البدعة» روایت شده است. و «نعم» کلمه ی است که تمام محاسن را دارد. و کلمه «بئس» جامع تمام بدی ها است. و این که عمر جماعت خواندن تراویح را بدعت خوانده به خاطر این است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم سنتش این نبوده و در زمان ابو بکر هم چنین نبوده است. ولی رسول خدا به آن تشویق فرموده است به قول خودش «نعم» تا بر فضل آن دلالت کند و این لقب «خوب بودن»را برای کسی که آن را انجام دهد،منع نکند.
بدعت در اصل پدید آوردن امر جدید است که در زمان رسول خدا نبوده است.
بدعت دو قسم است: اگر تراویح داخل در بدعت خوب باشد، بدعت حسنه است و اگر داخل در بدعتی باشد که شرع او را قبیح میداند، پس بدعت قبیحه است.
عمدة القاری ج 11، ص 126
3. شهاب الدین قسطلانى (متوفاى923هـ)
قسطلانی نیز در کتاب «ارشاد الساری مینویسد:
(قال ابن شهاب) الزهری (فتوفی رسول الله صلی الله علیه وسلم والامر علی ذلک) ای علی ترک الجماعة فی التراویح ولغیر الکشمیهنی کما فی الفتح والناس علی ذلک (ثم کان الامر علی ذلک) ایضا (فی خلافة ابی بکر) الصدیق (وصدرا من خلافة عمر رضی الله عنهما ...)
... والامر علی ذلک)؛ یعنی مردم نماز نافله رمضان را به جماعت نمیخوانده است. و در غیر روایت کشمیهنی تعبیر «والناس علی ذلک» آمده است. و در زمان خلافت ابو بکر و ابتدای خلافت عمر نیز نماز تراویح به جماعت خوانده نمیشده است.
القسطلانی المصری الشافعی ، شهاب الدین أبو العباس أحمد بن محمد بن أبی بکر بن عبد الملک (متوفاى923هـ) إرشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، ج4، ص657
قسطلانى در صفحه دیگر مىگوید:
سماها ـ أی عمر ـ بدعة لأنّه (ص) لم یبیِّن لهم الاجتماع لها ولا کانت فی زمن الصدّیق ولا أوّل اللیل ولاکلّ لیلة ولا هذا العدد.
عمر، تراویح را بدعت نامید، به این دلیل این که رسول خدا به مردم نگفته بود که آن را به جماعت بخوانند، در زمان ابوبکر نیز کسى آن را به جماعت نمىخواند، نه در اول شب و نه در تمام شب و نه به این تعداد (رکعات).
القسطلانی المصری الشافعی ، شهاب الدین أبو العباس أحمد بن محمد بن أبی بکر بن عبد الملک (متوفاى923هـ) إرشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، ج4، ص657
ب) اعتراف علمای اهل سنت در بدعت تراویح
هرچند که همین دو روایت که در معتبر ترین کتاب آنها آمده، براى اثبات این مطلب کفایت مىکند؛ اما از آنجائى که ممکن است برخى دلالت روایت را نپذیرند و آن را توجیه کنند، ما اعترافات و تصریح سخنان بزرگان اهل سنت را از قرنهاى مختلف در این باره نقل مىکنیم تا هیچ بهانهاى باقى نماند:
1. محمد بن سعد زهرى (متوفاى230هـ)
محمد بن سعد زهرى در کتاب «الطبقات الکبرى» در باره نوآورىهاى عمر مىنویسد:
وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس على ذلک وکتب به إلى البلدان وذلک فی شهر رمضان سنة أربع عشرة وجعل للناس بالمدینة قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء .
او نخستین کسى بود که خواندن (نوافل) ماه رمضان را (به جماعت) بنیان نهاد و مردم را براى خواندن آن جمع کرد و به تمام شهرها نیز نوشت که همین کار را انجام دهند. این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجرى اتفاق اتفاد، در مدینه دو امام جماعت تعیین کرد، یکى براى مردان و یکى براى زنان .
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفاى230هـ)، الطبقات الکبرى، ج3، ص281، ناشر: دار صادر - بیروت.
2. احمد بن یحیى بلاذرى (متوفاى279هـ)
احمد بن یحیى بلاذرى در کتاب «انساب الأشراف» مىنویسد:
وأول من سن قیام شهر رمضان، وجمع الناس على ذلک، وکتب به إلى البلدان، وذلک فی شهر رمضان سنة أربع عشرة.
عمر، نخستین کسى بود که (به جماعت) خواندن نافله ماه رمضان را بنا نهاد، مردم را براى آن جمع کرد و به شهرهاى اسلامى نیز نوشت که آنان همین کار را انجام دهند، این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجرى اتفاق افتاد.
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى279هـ)، أنساب الأشراف، ج3، ص398، طبق برنامه الجامع الکبیر.
3. محمد بن جریر طبرى (متوفای311هـ):
ابو جعفر طبرى، تاریخ نویس مشهور اهل سنت در این باره مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس على إمام یصلى بهم التراویح فی شهر رمضان وکتب بذلک إلى البلدان وأمرهم به وذلک فیما حدثنی به الحارث قال حدثنا ابن سعد عن محمد بن عمر فی سنة أربع عشرة وجعل للناس قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء.
عمر، نخستین کسى بود که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را در ماه رمضان پشت سر یک نفر بخوانند، و به دیگر شهرهاى اسلامى نیز نوشت که همین کار را انجام دهند، این قضیه طبق روایتى که حارث از ابن سعد از محمد بن عمر نقل شده در سال چهاردهم اتفاق افتاده است، عمر دو امام جماعت یکى مخصوص مردان و یکى مخصوص زنان تعیین کرد.
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص570، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
4. ابو الفرج ابن جوزى (متوفاى597هـ)
ابو الفرج ابن جوزى مفسر و مورخ مشهور اهل سنت، بعد از نقل روایت بخارى مىنویسد:
وقوله : نعمت البدعة . البدعة : فعل شیء لا على مثال تقدم ، فسماها بدعة لأنها لم تکن فی زمن رسول الله على تلک الصفة ، ولا فی زمن أبی بکر.
اما این گفته عمر «نعمت البدعة». بدعت انجام کارى است که پیش از آن کسى انجام نداده باشد؛ عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که این قضیه در زمان رسول خدا (ص) و زمان ابوبکر با این ویژگى (به جماعت) نبوده است.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597هـ)، کشف المشکل من حدیث الصحیحین ، ج1، ص116، تحقیق : علی حسین البواب ، ناشر : دار الوطن - الریاض - 1418هـ - 1997م.
5. محیى الدین نووى (متوفای676هـ)
محیى الدین نووی، شارح صحیح مسلم در کتاب معتبر «تهذیب الأسماء واللغات» مىنویسد:
وثبت فی صحیح البخاری وغیره أن عمر رضی الله عنه أول من جمع الناس لصلاة التراویح فجمعهم على أبی بن کعب رضی الله عنه وأجمع المسلمون فی زمنه وبعده على استحبابها .
در صحیح بخارى و دیگر کتابها ثبت شده است که عمر نخستین کسى بود که مردم براى خواندن نماز تراویح (به جماعت) جمع کرد و أبى بن کعب را امام آنها قرار داد، مسلمانان پس آن بر استحباب خواندن تراویح به جماعت اجماع کردند.
النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفای676هـ)، تهذیب الأسماء واللغات، ج 2، ص332، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1996م
6. ابن کثیر سلفى (متوفای774هـ)
ابن کثیر دمشقى نیز بدعت تروایح را یکى از نوآورىها و شاهکارهاى عمر مىداند:
وأول من کتب التاریخ وجمع الناس على التراویح وأول من عس بالمدینة .
نخستین کسى که تاریخ را ابداع کرد و مردم براى خواندن نماز تراویح جمع کرد، عمر بود.
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 7، ص133، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
7. ابن حجر عسقلانی (متوفای852هـ)
ابن حجر نیز در کتاب «سبل السلام» مینویسد:
عرفت ان عمر هو الذی جعلها جماعة علی معین وسماها بدعة.
شناختی که عمر همان کسی است که نماز تروایح را به جماعت قرار داد پس سر امام معین و او را بدعت خوب نامید.
سبل السلام شرح بلوغ المرام، ج2،ص 26
8. مجیر الدین العلیمى (متوفای927هـ)
مجیر الدین علیمی، نیز در این باره مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس لصلاة التراویح وأول من کتب التاریخ... .
عمر، نخستین کسى بود که مردم را براى خواندن نماز تراویج جمع کرد و نخستین کسى بود که تاریخ را ابداع کرد.
العلیمی الحنبلی ، مجیر الدین عبد الرحمن بن محمد بن عبد الرحمن بن محمد (متوفای927هـ) الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل ، ج 1، ص260، تحقیق : عدنان یونس عبد المجید نباتة ، ناشر : مکتبة دندیس - عمان - 1420هـ- 1999م .
9. ابن سمعون بغدادى (متوفای378هـ)
ابن سمعون بغدادى در کتاب «أمالى» مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس على إمام واحد فی التراویح.
عمر، نخستین کسى بود که مردم را براى خواندن نماز تراویح، پشت سر یک امام جمع کرد.
ابن سمعون البغدادی ، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفاى387هـ)، أمالی ابن سمعون، ج 1، ص351، طبق برنامه الجامع الکبیر.
10 . ابوهلال عسکرى (متوفاى395هـ)
ابو هلال عسکرى در کتاب «الأوائل» خود مىنویسد:
وأول من اتخذه عمر.
أول من سن قیام شهر رمضان سنة أربع عشرة.
نخستین کارهائى که عمر انجام داد:
نخستین کسى که بجاى آوردن نماز (نافله) ماه رمضان را (به جماعت) بنانهاد، عمر بن الخطاب بود.
العسکری ، أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیى بن مهران (متوفاى395هـ) الأوائل للعسکری ، ج1، ص398، طبق برنامه الجامع الکبیر.
11. ابو حامد عزالى (متوفاى505هـ)
ابو حامد غزالى با تقسیم بندى بدعت به «حسنه» و «سیئة»، بدعت تراویح را بدعت حسنه عمر نامیده است:
فکم من محدث حسن کما قیل فی إقامة الجماعات فی التراویح إنها من محدثات عمر رضی الله عنه وأنها بدعة حسنة.
چه بسیار بدعتهایى که «حسن؛ پسندیده» است؛ چنانچه در باره به جماعت خواندن نماز تراویح گفتهاند که تراویح از نوآورىهاى عمر و بدعت پسندیدهاى بود.
الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفاى505هـ، إحیاء علوم الدین، ج1، ص276، ناشر: دار االمعرفة – بیروت.
روشن است که این توجیه غزالى و برخى دیگر از بزرگان سنى ، هرگز قابل پذیرش نیست؛ چرا که بدعتگذارى در دین هرگز نمىتواند پسندیده و حسن باشد؛ بلکه رسول خدا صلى الله علیه وآله آن را گمراهى محض نامیده است؛ چنانچه مسلم نیشابورى در صحیح خود به نقل از جابر بن عبد الله انصارى از رسول خدا صلى الله علیه وآله مىنویسد:
وَخَیْرُ الْهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَکُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ.
و بدترین چیزها، تازه پیدا شدهاى آن است و هر بدعتى گمراهى است.
النیسابوری القشیری ، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج2، ص592، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
ابو اسحاق شاطبى از بزرگان قرن هشتم اهل سنت در رد تقسیم بندى بدعت به «حسنه» و «سیئه» مىنویسد:
فاعلموا رحمکم الله ان ما تقدم من الادلة حجة فی عموم الذم من اوجه احدها انها جاءت مطلقة عامة على کثرتها لم یقع فیها استثناء البته ولم یأت فیها مما یقتضی ان منها ما هو هدى ولا جاء فیها کل بدعة ضلالة الا کذا وکذا ولا شیء من هذه المعانی.
بدان: آن عده از دلائلى که گذشت، تمام بدعتها را مذمت میکنند و در تمام آنها حجت هستند؛ چرا که همه آنها به صورت مطلق آمدهاند و با این که زیاد هستند؛ اما در هیچ یک از آنها استثنائى نیامده و چیزى وارد نشده است که ثابت کند، یکى از بدعتها هدایت باشد و همچنین در هیچ یک از آنها نیامده است که هر بدعتى گمراهى است مگر فلان و فلان بدعت، و نیز هیچ جملهاى که این معنا را ثابت کند وارد نشده است .
الشاطبى الغرناطى ، أبو إسحاق إبراهیم بن موسى بن محمد اللخمى (متوفاى790هـ) ، الاعتصام ، ج1، ص141، ناشر : المکتبة التجاریة الکبرى – مصر.
12. مقدسى حنبلى (متوفاى620هـ)
و مقدسى حنبلی، فقیه نامدار حنابله که برترین و گستردهترین کتاب فقهى آنها نیز متعلق به اوست در باره نماز تراویح مىنویسد:
ونسبت التراویح إلى عمر بن الخطاب رضی الله عنه لأنه جمع الناس على أبی بن کعب فکان یصلیها بهم.
نماز تراویح را به عمر نسبت دادهاند، به این دلیل که او (نخستین بار) مردم را به امامت أبى بن کعب جمع کرد تا پشت سر او نماز تراویح را بخوانند.
المقدسی الحنبلی، ابومحمد عبد الله بن أحمد بن قدامة (متوفاى620هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج1، ص455، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1405هـ.
13 . عماد الدین أبو الفداء (متوفای732هـ)
ابو الفداء، تاریخ نویس نامدار اهل سنت در باره نوآورىهاى عمر مىنویسد:
وأول من جمع الناس على إمام یصلی بهم التراویح فی رمضان، وکتب بذلک إلى سائر البلدان وأمرهم به.
عمر، نخستین کسى بود که مردم را جمع کرد که پشت سر یک امام، نماز تراویح ماه رمضان را بخواند، و به شهرهاى دیگر نیز نوشت که همین عمل را انجام دهند.
أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای732هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج 1، ص113، طبق برنامه الجامع الکبیر.
14. زین الدین ابن الوردى (متوفای749هـ)
ابن وردی، از مورخان قرن هشتم اهل سنت، یکى از نوآورىهاى عمر را بدعت تراویح مىداند:
وأول من جمع على إمام یصلی التراویح ، وأول من ضرب بالدرة ودون الدواوین ...
نخستین کسى که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را پشت سر امام جماعت بخوانند، عمر بود، و او نخستین کسى بود که مردم با تازیانه زد و ...
ابن الوردی ، زین الدین عمر بن مظفر (متوفای749هـ) ، تاریخ ابن الوردی، ج 1، ص142، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان / بیروت ، الطبعة : الأولى، 1417هـ - 1996م.
15. دمیرى شافعى (متوفای808هـ)
دمیرى مصرى، از بزرگان اهل سنت در قرن نهم هجرى مىنویسد:
وهو أول من جمع الناس على إمام واحد فی التراویح .
عمر، نخستین کسى بود که مردم براى خواند نماز تراویح پشت سر یک امام جمع کرد.
الدمیری المصری الشافعی ، کمال الدین محمد بن موسى بن عیسى (متوفای808 هـ)، حیاة الحیوان الکبرى، ج 1، ص481، تحقیق : أحمد حسن بسج ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان ، الطبعة : الثانیة ، 1424 هـ - 2003م.
16. احمد بن عبد الله قلقشندى (متوفاى821هـ)
احمد بن عبد الله قلقشندی، یکى دیگر از بزرگان اهل سنت در کتاب «مآثر الإنافة» مىنویسد:
وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس على إمام واحد فی التراویح وذلک فی سنة أربع عشرة.
نخستین کسى که به جماعت خواندن نوافل ماه رمضان را رسم و مردم را براى خواندن آن پشت سر یک امام جمع کرد، عمر بن خطاب بود که این کار را در سال چهاردهم هجرى انجام داد.
القلقشندی ، أحمد بن عبد الله (متوفاى821هـ) ، مآثر الإنافة فی معالم الخلافة ، ج3، ص337، تحقیق : عبد الستار أحمد فراج ، ناشر : مطبعة حکومة الکویت - الکویت ، الطبعة : الثانیة ، 1985م.
17 . بدر الدین عینى (متوفاى855هـ)
بدرالدین عینى، در شرح روایت صحیح بخارى مىنویسد:
وإنما دعاها بدعة لأن رسول الله ، صلى الله علیه وسلم ، لم یسنها لهم ، ولا کانت فی زمن أبی بکر ، رضی الله تعالى عنه .
عمر، آن را بدعت نامید، به این دلیل که رسول خدا آن را رسم نکرده بود، در زمان ابوبکر نیز وجود نداشته است.
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفاى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج11، ص126، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
18 . محمد امیر صنعانى (متوفاى852هـ)
و محمد بن اسماعیل صنعانى مىنویسد:
إذا عرفت هذا عرفت أن عمر هو الذی جعلها جماعة على معین وسماها بدعة . وأما قوله نعم البدعة فلیس فی البدعة ما یمدح بل کل بدعة ضلالة.
وقتى این مطلب را متوجه شدی، این را نیز مشخص مىشود که عمر، (نخستین) کسى بود که دستور داد آن را به جماعت یک شخص معین بخوانند و عمر بود که آن را بدعت نامید؛ اما این که گفته «نعم البدعه ؛ چه بدعت خوبی»، در بدعت چیزى وجود ندارد که قابل ستایش باشد؛ بلکه هر بدعتى (سرانجامش) گمراهى است.
الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفاى 852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، ج2، ص10، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر:دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.
19 . جلال الدین سیوطى (متوفاى911هـ)
جلال الدین سیوطی، تاریخ نویس، تفسیر پرداز، محدث، ادیب و لغت شناس پرآوازه اهل سنت در کتاب معتبر «تاریخ الخلفا» در این باره شعر جالبى سروده و در این شعر بدعت تراویح را یکى از شاهکارهاى برجسته عمر بن الخطاب نام مىبرد:
وقد عمل بعض الأقدمین أرجوزة فی اسماء الخلفاء ووفیاتهم انتهى فیها لى ایام المعتمد وقد عملت قصیدة أحسن منها ورأیت ان أختم بها هذا الکتاب وهى هذه:
وقام من بعده الفاروق ثمت فى
عشرین بعد ثلاث غیبوا عمرا
...
سن التراویح والتاریخ وافتتح الفتوح
جما وزاد الحد من سکرا
برخى از گذشتگان رجزهایى در باره نام و تاریخ وفات خلفا تا زمان معتمد (عباسی) سرودهاند؛ اما من قصیده بهترى سرودهام که (بهتر) دیدم که این کتاب (تاریخ الخلفا) را با آن پایان دهم. و آن قصیده این است:
... پس از او (ابوبکر) فاروق آمد که در سال بیست و سه از دنیا رفت ... او کسى است که براى نخستین بار نماز تروایح و تاریخ را بنا نهاد، دست به کشورگشائى زد و حدّ مست شدن را افزایش داد...
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفاى911هـ)، تاریخ الخلفاء، ج1، ص517، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.
و در جاى دیگر از همین کتاب ضمن شمردن نوآورىهاى خلیفه مىنویسد:
وأول من سن قیام شهر رمضان.
تاریخ الخلفاء، ج1، ص136.
و در کتاب «الوسائل فى معرفة الأوائل» که در آن بسیارى از نوآورىهاى تاریخ را جمعآورى کرده است، بدعت تراویح و خواندن به جماعت آن را یکى از نوآورىها و افتخارات خلیفه دوم نام مىبرد:
اول من سن التراویح عمر بن الخطاب سنة اربع عشرة اخرجه البیهقی عن عروة.
نخستین کسى که نماز تراویح را مرسوم کرد، عمر بن خطاب در سال چهاردهم هجرى بود، این مطلب را بیهقى از عروة نقل کرده است.
و در صفحه بعد همین مطلب را این گونه تکرار مىکند:
اول من جمع الناس على الصلاة فی رمضان عمر بن الخطاب جمعهم على أبی بن کعب رضی الله عنه.
نخستین کسى که مردم براى جماعت خواندن نماز (نافله) رمضان جمع کرد، عمر بن الخطاب بود که أبى بن کعب را امام جماعت آنها قرار داد.
20. محمد بن عبد الباقى زرقانى (متوفاى1122هـ)
محمد بن عبد الباقى زرقانى در شرح خود بر کتاب موطأ مالک مىنویسد:
فسماها بدعة لأنه صلى الله علیه وسلم لم یسن الاجتماع لها ولا کانت فی زمان الصدیق وهو لغة ما أحدث على غیر مثال سبق وتطلق شرعا على مقابل السنة وهی ما لم یکن فی عهده صلى الله علیه وسلم.
عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به جماعت خواندن آن را تأسیس بود، در زمان ابوبکر نیز سابقه نداشته است.
لغت بدعت به معناى چیزى است که سابقه نداشته و از نظر شرعى برچیزى اطلاق مىشود که در مقابل سنت و چیزهاى است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است.
الزرقانی، محمد بن عبد الباقی بن یوسف (متوفاى1122هـ) شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، ج1، ص340، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ.
21. زین الدین حسینی عراقی (متوفای 806هـ)
حسینی عراقی نیز در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، مینویسد:
وقد أمر به عمر بن الخطاب رضی الله عنه واستمر علیه عمل الصحابة رضی الله عنهم وسائر المسلمین وصار من الشعائر الظاهرة کصلاة العید.
عمر بن خطاب به تراویح دستور داد و صحابه و سایر مسلمانان این کار را ادامه دادند و از شعائر آشکار کردید همانند نماز عید.
طرح التثریب فی شرح التقریب ج 3، ص 86
ج) چه کسانی در زمان خلفاء به نماز تراویح شرکت نمیکرده اند
سؤال مهمی که در این قسمت پاسخ داده شود این است که اگر اهل سنت نماز تراویح را سنت حسنه میدانند، آیا فرزندان خلیفه اول و دوم به آن عمل کرده اند؟ آیا از بزرگان دیگر نیز با سنت همراهی کرده اند، یا نه؟ اگر آنها به این سنت عمل نکرده اند آیا نشانه بدعت بودن تراویح نیست؟
ابن ابی شیبه در کتاب «المصنف» بابی را تحت عنوان «من کان لاَ یَقُومُ مع الناس فی رَمَضَانَ » باز کرده است و در آن روایات متعددی را ذکر کرده است که چه کسانی در نماز تروایح به جماعت شرکت نمی کرده است.
در این قسمت اسامی این افراد را ذکر میکنیم:
1و 2. عمر و عثمان
نخسیتن کسی که به سنت عمر بن خطاب پشت پا زده و آن را زیر پا گذاشته خود عمر و دوست دیگر او عثمان بن عفان است.
مالک بن انس در کتاب «المدونة الکبرى»، قضیه را این گونه نقل کرده است:
عن اللیث عن یحیى بن سعید أنه سئل عن صلاة الأمیر خلف القارئ فقال ما بلغنا أن عمر وعثمان کانا یقومان فی رمضان مع الناس فی المسجد.
از یحیی بن سعید در باره نماز خواندن امیر پشت سر امام سؤال شد. وی در پاسخ گفت: روایتی به ما نرسیده است که عمر و عثمان در ماه رمضان با مردم در مسجد پشت سر امام ایستاده باشند.
مالک بن أنس ابوعبدالله الإصبحی (متوفاى179هـ)، المدونة الکبرى، ج 1، ص 224، ناشر: دار صادر – بیروت.
این سؤال در ذهن ایجاد میشود که اگر به جماعت خواندن نافله رمضان کار خوبی بوده، چرا خلفاء از انجام آن خود داری کرده است؟
آیا عمر بن خطاب مصداق این آیه قرآن نخواهد بود که می فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ. (صف/2- 3)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا سخنى مىگوئید که عمل نمىکنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنى بگوئید که عمل نمىکنید؟
3. عبد الله بن عمر
عبد الله بن عمر از جمله صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که پس از پدرش جایگاه خاصی در نزد اهل سنت دارد. اما او نیز با این موقعیت و جایگاه، به سنت پدرش هیچگاه عمل نکرد تا به جای پدر مقتدای دیگران در این امر شود.
ابن ابیشیبه استاد بخاری مینویسد:
7714 حدثنا أبو بکر قال ثنا بن نُمَیْرٍ قال ثنا عُبَیْدُ اللهِ بن عُمَرَ عن نَافِعٍ عَنِ بن عُمَرَ أَنَّهُ کان لاَ یَقُومُ مع الناس فی شَهْرِ رَمَضَانَ قال وکان سَالِمٌ وَالْقَاسِمُ لاَ یَقُومُونَ مع الناس.
عبد الله عمر پشت سر هیچ امام جماعتی در ماه رمضان نماز نمیخواند و سالم مولی ابو حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز با مردم نماز می نمیخواندند.
إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفاى235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج2، ص 166، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
عبد الرزاق صنعانی نیز این روایت را آوده است:
7743 عبد الرزاق عن عبد الله بن عمر عن نافع عن بن عمر أنه کان لا یقوم خلف الإمام فی رمضان.
الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 4، ص 264، تحقیق : حبیب الرحمن الأعظمی، دار النشر: المکتب الإسلامی – بیروت، الطبعة : الثانیة 1403
استهزاء نمازگزاران تراویح از سوی عبد الله بن عمر
عبد الله بن عمر این صحابی جلیل القدر از نظر اهل سنت، نه تنها تراویح را به جماعت نخواند بلکه فراتر از آن، جماعت گذاران را نیز به باد مسخره میگرفت و به الاغ تشبیه میکرد.
ابن ابیشیبه مینویسد:
7715 حدثنا وَکِیعٌ عن سُفْیَانَ عن مَنْصُورٍ عن مُجَاهِدٍ قال سَأَلَ رَجُلٌ بن عُمَرَ أَقُومُ خَلْفَ الإِمَام فی شَهْرِ رَمَضَانَ فقال تُنْصِتُ کَأَنَّک حِمَارٌ .
مجاهد میگوید: مردی از عبد الله بن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را با جماعت بخوانم؟ عبد الله بن عمر گفت: آیا میخواهی مانند الاغ ساکت بمانی؟
مصنف ابن أبی شیبة ج 2، ص 166
بیهقی و عبد الرزاق روایت را با این عبارت نقل کرده اند:
4383 أنبأ أبو نصر عمر بن عبد العزیز بن عمر بن قتادة الأنصاری أنبأ أبو عمرو بن مطر أنبأ أبو خلیفة ثنا محمد بن کثیر ثنا سفیان عن منصور عن مجاهد عن عبد الله بن عمر قال قال له رجل أصلی خلف الإمام فی رمضان قال یعنی بن عمر ألیس تقرأ القرآن قال نعم قال أفتنصت کأنک حمار صل فی بیتک.
مجاهد میگوید: مردی از عبد الله بن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را با جماعت بخوانم؟ عبد الله بن عمر گفت: آیا قرآن را خوانده ای؟ گفت: بلی. ابن عمر گفت: آیا میخواهی مانند الاغ ساکت بمانی؟ در خانه ات نماز بخوان.
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفاى 458هـ)، سنن البیهقی الکبرى، ج 2، ص 494، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.
مصنف عبد الرزاق ج 4، ص 264
4و 5. سالم مولی ابی حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر
ابن ابیشیبه استاد بخاری مینویسد:
7714 حدثنا أبو بکر قال ثنا بن نُمَیْرٍ قال ثنا عُبَیْدُ اللهِ بن عُمَرَ عن نَافِعٍ عَنِ بن عُمَرَ أَنَّهُ کان لاَ یَقُومُ مع الناس فی شَهْرِ رَمَضَانَ قال وکان سَالِمٌ وَالْقَاسِمُ لاَ یَقُومُونَ مع الناس.
عبد الله عمر پشت سر هیچ امام جماعتی در ماه رمضان نماز نمیخواند و سالم مولی ابو حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز با مردم نماز می نمیخواندند.
مصنف ابن أبی شیبة ج 2، ص 166
6 و 7. ابراهیم نخعی و علقمه
ابراهیم نخعی و علقمه از تابعان نیز به نماز تراویح همراه مردم شرکت نمیکردند .
ابن ابیشیبه آورده است:
7718 حدثنا أبو خَالِدٍ الأَحْمَر عَنِ الأَعْمَش قال کان إبْرَاهِیمُ وَعَلْقَمَةُ لاَ یَقُومُونَ مع الناس فی رَمَضَانَ.
مصنف ابن أبی شیبة ج 2، ص 166
در روایت دیگر آمده است:
7717 حدثنا عِیسَى بن یُونُسَ عَنِ الأَعْمَش قال کان إبْرَاهِیمُ یَؤُمُّهُمْ فی الْمَکْتُوبَةِ وَلاَ یَؤُمُّهُمْ فی صَلاَةِ رَمَضَانَ وَعَلْقَمَةُ وَالأَسْوَدُ.
ابراهیم مردم را در نماز واجب امامت میکرد نه در نافله ماه رمضان و علقمه و اسود نیز همین گونه بودند.
مصنف ابن أبی شیبة ج 2، ص 166
زین الدین عراقی در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، با اشاره به روایت ابن ابیشیبه مینویسد:
وروى ابن أبی شیبة فی مصنفه عن ابن عمر وابنه سالم والقاسم بن محمد وعلقمة وإبراهیم النخعی أنهم کانوا لا یقومون مع الناس فی شهر رمضان.
العراقی، أبو الفضل زین الدین عبد الرحیم بن الحسینی (متوفاى806هـ)، طرح التثریب فی شرح التقریب، ج3، ص87، تحقیق: عبد القادر محمد علی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى2000م .
8. تعداد دیگر از کسانی که به این سنت عمل نکرده اند:
محمد بن نصر در کتاب «قیام رمضان» از قول مالک اسامی تعداد دیگری را نقل کرده است که تراویح را به جماعت نخوانده اند:
وقال مالک : « کان ابن هرمز من القراء ینصرف فیقوم بأهله فی بیته ، وکان ربیعة ینصرف ، وکان القاسم ، وسالم ینصرفان لا یقومان مع الناس ، وقد رأیت یحیی بن سعید مع الناس ، وأنا لا أقوم مع الناس ، لا أشک أن قیام الرجل فی بیته أفضل من القیام مع الناس إذا قوی على ذلک وما قام رسول الله صلى الله علیه وسلم إلا فی بیته » ...
أبو الأسود: أن عروة بن الزبیر رضی الله عنه کان یصلى العشاء الآخرة مع الناس فی رمضان ثم ینصرف إلى منزله ولا یقوم مع الناس.
.... شعبة عن إسحاق بن سوید : « کان صف القراء فی بنی عدی فی رمضان ، الإمام یصلی بالناس وهم یصلون على حدة » وکان سعید بن جبیر : «یصلی لنفسه فی المسجد والإمام یصلی بالناس ».
مالک میگوید: ابن هرمز از که از قراء است وقتی نماز واجب را در مسجد میخواند به خانه میآمد و نماز نافله را در خانه میخواند. و ربیعه نیز به خانه میآمد و قاسم و سالم نیز با مردم نماز نمیگذاردند. و یحیی بن سعید را دیدم که همراه مردم میخواند اما من نمیایستادم. بدون شک نماز در خانه افضل از خواندن با مردم است ....
ابو الاسود میگوید: عروةبن زبیر نیز بعد از ادای نماز عشاء با مردم در ماه رمضان به خانه بر میگشت و با مردم نمیخواند.
اسحاق بن سوید میگوید: صف قاریان در بنی عدی در ماه رمضان جدا بود، امام با مردم نماز میخواند ولی آنها جدایی نماز میخواندند. و سعید بن جبیر در مسجد به تنهایی نماز میخواند در حالی که امام همراه مردم نماز میخواند.
المَرْوَزِی، أبو عبد الله محمد بن نصر بن الحجاج (متوفای294هـ) قیام رمضان، ج1، ص31، دار النشر : طبق برنامه الجامع الکبیر
د) از نظر فقهای اهل سنت نماز تراویح فرادی ترجیح دارد یا با جماعت؟
نکته دیگر این که نظر علماء و فقهای اهل سنت را بررسی کنیم، به نظر آنها به جماعت خواندن نافله رمضان ترجیح دارد یا فرادی؟
ابن بطال قرطبی در کتاب «شرح صحیح البخاری»، اسامی چند تن از علمای بزرگ اهل سنت را آورده که آنها نماز نافله را به صورت فرادی ترجیح داده اند و یکی از دلائل آنها این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله از به جماعت خواندن آن خودداری کردند و اصحابش را از این که میامدند پشت سر حضرت نماز میخواندند، نهی فرمودند:
وقد احتج قوم من الفقهاء بقعود النبى - صلى الله علیه وسلم - عن الخروج إلى أصحابه اللیلة الثالثة ، أو الرابعة ، وقالوا : إن صلاة رمضان فى البیت للمنفرد أفضل من صلاتها فى المسجد ، منهم مالک ، وأبو یوسف ، والشافعى، وقال مالک : کان ربیعة وغیر واحد من علمائنا ینصرفون ولا یقومون مع الناس ، وأنا أفعل ذلک ،. ...
گروهی از فقهاء احتجاج کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم در خانه نشست و در شب سوم و چهارم نیامد تا با اصحابش نماز بخواند. آنها گفته اند: نماز نافله رمضان در خانه به تنهایی بهتر از انجام آن در مسجد است. از جمله آنها مالک، ابویوسف و شافعی است.
مالک گفته است: ربیعه و بسیاری از علمای ما وقتی نماز شام و عشاء را در مسجد اقامه میکردند با مردم نمی ایستادند و به خانه بر میگشتند اما من با مردم میخواندم.
إبن بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفاى449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج3، ص 119، تحقیق: ابوتمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مکتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م.
بدر الدین عینی نیز در کتاب «عمدة القاری شرح صحیح البخاری»، مینویسد:
وذهب مالک والشافعی وربیعة إلى أن صلاته فی بیته أفضل من صلاته مع الإمام وهو قول إبراهیم والحسن البصری والأسود وعلقمة وقال أبو عمر اختلفوا فی الأفضل من القیام مع الناس أو الانفراد فی شهر رمضان فقال مالک والشافعی صلاة المنفرد فی بیته أفضل وقال مالک وکان ربیعة وغیر واحد من علمائنا ینصرفون ولا یقومون مع الناس وقال مالک وأنا أفعل ذلک وما قام رسول الله إلا فی بیته وإلیه مال الطحاوی وروی ذلک عن ابن عمر وسالم والقاسم ونافع أنهم کانوا ینصرفون ولا یقومون مع الناس وقال الترمذی واختار الشافعی أن یصلی الرجل وحده إذا کان قارئا .
مالک، شافعی و ربیعه عقیده داشتند که نماز در خانه بهتر از نماز با امام است و این قول ابراهیم، حسن بصری، اسود و علقمه است. ابو عمرو گفته است که علما اختلاف کرده اند که آیا بهتر است نماز نافله رمضان را به تنهایی در خانه خواند یا به جماعت؟
مالک و شافعی گفته اند: در خانه بهتر است. مالک گفته است: ربیعه و بسیاری از علمای ما بعد از نماز جماعت واجب به خانه میآمدند ... طحاوی نیز به این قول تمایل کرده . ...
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 178، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
زین الدین عراقی در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، قول برخی علماء و فقهای اهل سنت را در باره این که فرادی خواندن نماز نافله رمضان را بهتر میدانند و ترجیح میدهند آوده و در پایان مینویسد که خود عمر اعتراف کرده است که نماز تراویح مکروه است:
وذهب آخرون إلى أن فعلها فرادى فی البیت أفضل لکونه علیه الصلاة والسلام واظب على ذلک قبل هذه اللیالی وبعدها وتوفی والأمر على ذلک ثم کان الأمر على ذلک فی خلافة أبی بکر وصدرا من خلافة عمر وإنما وقع تغییره فی خلافة عمر سنة أربع عشرة من الهجرة واعترف عمر رضی الله عنه بأنها مفضولة ...
دیگران بر این عقیده هستند که انجام نماز نافله رمضان به صورت فرادی در خانه افضل است؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به فرادی خواندن مواظبت میکرد قبل از این شبها و بعد از آن تا این که وفات یافت و امر نماز نافله رمضان بر همین منوال بود و در زمان خلافت ابو بکر و ابتدای خلافت عمر نیز همین گونه بود و تغیر در خلافت عمر در سال چهاردهم هجرت واقع شد. و عمر اعتراف کرده است که این نماز تراویح مکروه است.
ایشان به روایت پیامبر خدا در صحیح مسلم:
فعلیکم بالصلاة فی بیوتکم فإن خیر صلاة المرء فی بیته إلا الصلاة المکتوبة .
اشاره کرده و پس از آن مینویسد:
وبهذا قال مالک وأبو یوسف وبعض الشافعیة وحکاه ابن عبد البر عن الشافعی.
طبق این روایت مالک و ابو یوسف و بعض شافعی نظر داده اند.
العراقی، أبو الفضل زین الدین عبد الرحیم بن الحسینی (متوفاى806هـ)، طرح التثریب فی شرح التقریب، ج 3، ص 86، تحقیق: عبد القادر محمد علی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى2000م .
عبد البر قرطبی در کتاب «الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار»، رأی مالک و شافعی را در انفراد خواندن نماز نافله رمضان آورده است:
وقال علیه السلام صلاة المرء فی بیته أفضل من صلاته فی مسجدی هذا إلا المکتوبة
فإذا کانت النافلة فی البیت أفضل منها فی مسجد النبی علیه السلام والصلاة فیه بألف صلاة فأی فضل أبین من هذا ولهذا کان مالک والشافعی ومن سلک سبیلهما یرون الانفراد فی البیت أفضل فی کل نافلة فإذا قامت الصلاة فی المساجد فی رمضان ولو بأقل عدد فالصلاة حینئذ فی البیت أفضل.
رسول خدا فرمود: نماز شخص در خانه بهتر از نماز او در مسجد من است مگر نماز واجب. پس زمانیکه نافله در خانه بهتر از نماز در مسجد پیامبر باشد، کدام فضیلت روشن تر از این است؟
از این رو است که مالک و شافعی و کسانیکه راه آنها را پیموده اند اعتقاد دارند که تمام نافله را بهتر است در خانه خواند. ...
النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار فی شرح الموطأ، ج2، ص73، تحقیق: سالم محمد عطا - محمد علی معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 2000م.
نتیجه:
طبق عباراتی که از کتابهای اهل سنت نقل شد، روشن میشود که تعدادی از فقهای اهل سنت همانند مالکی و شافعی و برخی دیگر، انجام نماز نافله رمضان را به صورت انفرادی در خانه بهتر از جماعت در مسجد میدانند و مهمترین دلیل شان این است که رسول خدا برخی افرادی را که میامدند پشت سر حضرت نماز میخواندند نهی کردند و دستور دادند که در خانه این نماز را انجام دهند.
با در نظر داشت این نکته، چه ارزشی برای این دستور عمر بن خطاب باقی میماند جز این که همان سخن خودش را گفت که : نعم البدعة.
هـ) آیا امیر مؤمنان (ع) از بدعت تراویح جلوگیری کرده است؟
شبهه دیگری را که شبکه های وهابی جدیدا در باره نماز تراویح مطرح کرده اند این است که اگر نماز تراویح بدعت است و خواندن آن جایز نیست؛ چرا امیر مؤمنان علیه السلام در زمان خلافت خودش از این بدعت جلوگیری نکردند و حتی تحدی کرده اند که شیعه یک روایت هم ندارید که حضرت از این کار منع کرده باشند.
در پاسخ این شبهه، یکی از خطبه های امیر مؤمنان علیه السلام را که در آن به صراحت از بدعت تراویح جلوگیری کرده اند، در این قسمت تقدیم میکنیم تا دروغ این شبکه ها و عوامفریبی آنها بیش از پیش روشن شود.
در کتاب شریف کافی در روایت صحیح خطبه مفصلی از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده است . ما این خطبه را به همان تفصیلش میآوریم و قسمت مورد نظر را رنگی کرده تا برای خوانندگان عزیز روشن باشد.
متن خطبه حضرت این است:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَةَ أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَةً وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَةً وَ لِکُلِّ وَاحِدَةٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَةِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالًا
أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اخْتِلَافٌ وَ لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یُخَفْ عَلَى ذِی حِجًى لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلَانِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنَى
إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَةٌ یَرْبُو فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ یَجْرِی النَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ السُّنَّةُ وَ قَدْ أَتَى النَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ الْبَلِیَّةُ وَ تُسْبَى الذُّرِّیَّةُ وَ تَدُقُّهُمُ الْفِتْنَةُ کَمَا تَدُقُّ النَّارُ الْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ الرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ الْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ الدُّنْیَا بِأَعْمَالِ الْآخِرَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ
فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاةُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)
أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَرَدَدْتُهُ إِلَى الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)
وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَةِ فَاطِمَةَ (علیها السلام) وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ الْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا
وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ الْحُکْمَ فِی الْفُرُوجِ وَ الْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ الْعَطَایَا
وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) یُعْطِی بِالسَّوِیَّةِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ الْمَسَاحَةَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ الْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ الرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ
وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى الْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ النَّاسَ الْجَهْرَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَى حُکْمِ الْقُرْآنِ وَ عَلَى الطَّلَاقِ عَلَى السُّنَّةِ وَ أَخَذْتُ الصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا
وَ رَدَدْتُ الْوُضُوءَ وَ الْغُسْلَ وَ الصَّلَاةَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی
وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِی فَرِیضَةٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِی النَّوَافِلِ بِدْعَةٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُیِّرَتْ سُنَّةُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاةِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَةِ جَانِبِ عَسْکَرِی
مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ مِنَ الْفُرْقَةِ وَ طَاعَةِ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی الْقُرْبَى الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ
فَنَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَى بِذِی الْقُرْبَى الَّذِی قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَالَ تَعَالَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فِینَا خَاصَّةً کَیْ لا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه وآله وسلم)
وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ الصَّدَقَةِ نَصِیباً أَکْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ فَکَذَّبُوا اللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اللَّهِ النَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
امیر مومنان خطبه ای خواند و در آن خدا را حمد و ثناء گفته و سپس بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) درود فرستادند؛ سپس فرمودند: آگاه باشید که من از شما در مورد دو خصوصیت بیش از سایر خصوصیت ها نگرانم؛ تبعیت از هوای نفس و آرزوهای دراز؛ آگاه باشید که تبعیت از هوای نفس راه حق را میبندد و آرزوهای بلند، سبب فراموشی آخرت میگردد. آگاه باشید که دنیا بار سفر بسته و (از انسان) دور میشود و آخرت بار سفر بسته و نزدیک میشود؛ ولی فرزندان هر دو یکی است (هر دو نظر به انسان دارند) پس از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ بدرستیکه امروز زمان کار است و حسابی در کار نیست و فردا زمان حساب است و کاری در میان نیست؛ و به درستیکه شروع فتنه ها از هوای نفسی است که انسان به دنبال آن میرود و بدعت هایی است که بصورت قانون در میآید و در آن با حکم خدا مخالفت میشود؛ و عده ای از مردم در آن عده ای دیگر را به کار میگمارند .
آگاه باشید که حق اگر (از باطل) جدا شود هیچ اختلافی نخواهد بود و اگر باطل نیز جدا شود بر هیچ صاحب عقلی مخفی نخواهد ماند؛ اما از این مقداری و از آن مقداری گرفته و آن دو را با هم مخلوط میگردانند پس با یکدیگر ظاهری آراسته پیدا میکنند. آنجاست که شیطان بر یاوران خویش مسلط میگوردد و کسانی نجات مییابند که خداوند برای ایشان از پیش نیکی فرستاده باشد؛ بهدرستیکه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: چگونه خواهید بود در زمانیکه فتنهها از چشم شما پوشیده مانده و در میان شماست؛ کودک در آن بزرگ شده و بزرگ در آن پیر میشود؛ در میان مردم جریان دارد ولی مردم آن را سنت خویش قرار میدهند و اگر چیزی از آن را تغییر دهند میگویند: سنت را تغییر دادید و بر مردم کار ناپسندی وارد شده است !!!
سپس امتحان سخت تر میگردد و مردمان را اسیر میکند و فتنه را بر ایشان میکوباند همانطور که آتش، چوب را میکوباند، و همانطور که سنگ آسیا، تفاله ها را میکوباند و برای غیر خدا به دنبال دین میروند و برای غیر علم به دنبال دانش میروند و دنیا را با کارهای اخروی طلب میکنند .
سپس رو به مردم نموده در حالیکه عده ای از بستگان و نزدیکان و شیعیانش گرد او بودند فرمود :
خلفای قبل از من کارهایی انجام دادند که در آن با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بنای مخالفت با رسول خدا را از روی عمد داشتند. پیمان او را شکسته و سنت او را تغییر دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقی میمانم و یا با عده کمی از شیعه ام که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا - صلی الله علیه وآله وسلم – را میدانند.
به من خبر دهید اگر دستور می دادم که مقام ابراهیم (علیه السلام) را به همان مکانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار داده بود ، بازگردد .
و فدک را به ورثه فاطمه باز میگرداندم و مقدار پیمانه (برای کشیدن مقدار زکات) را به همان حالت قبل باز میگورداندم؛ و زمین های هدیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را که به عده ای داده بود و دستور حضرت را اجرا نکردند، به ایشان می دادم .
و خانه جعفر را به ورثه اش بازمیگرداندم و آن را از مسجد خراب میکردم (زیرا خانه او را به زور گرفته و در مسجد وارد کردند)؛ و عده ای از زنانی را که به غیر حق همسر مردانی شده اند پس گرفته و ایشان را به همسرانشان باز میگرداندم !!! .
و حکم (خدا) در مورد فروج و ارحام (اعمال خلاف عفت) در مورد ایشان جاری میکردم؛ و مردمان بنی تغلب را به اسارت میگورفتم (زیرا ایشان به جنگ با مسلمانان پرداخته رسول خدا دستور به اسارت همه ایشان دادند)
و آن مقدار از زمین های خیبر را که بین مردم تقسیم شده است باز میگورداندم (زیرا این زمین ها در اصطلاح فقهی مفتوح عنوة است؛ یعنی برای گرفتن بیشتر زمین های خیبر جنگ صورت نگرفت و لذا ملک تمامی مسلمانان است نه عده ای خاص و کسی حق تملک آن را ندارد).
و دفاتر هدیههای ماهانه را پاک می کردم (زیرا خلفا دفاتری داشتند که در آن در مورد افراد خاصی ثبت شده بود هر ماه به فلان کس فلان مقدار شهریه داده شود)
و همانطور که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تقسیم میکرد همانطور یعنی به صورت مساوی (اموال را بین مردم) تقسیم مینمودم
و آن را فقط سبب آبادی زندگی ثروتمندان قرار ندهم و مقدار اندازه گیری زمین ایشان را کنار میانداختم (زیرا با آن مقدار هدیه های رسول خدا به خود را افزایش میدادند)؛ و ازدواج ها را یکسان قرار میدادم (زیرا ایشان دستور داده بودند که غیر عرب حق ازدواج با عرب را ندارد اما رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم میفرمودند مسلمان کفو مسلمان است)
و خمس مربوط به رسول خدا را همانطور که خداوند عز وجل دستور داده است جاری مینمودم (نه مانند خلفا که آن را سهم خاص خود به عنوان خلیفه رسول خدا میدانستند).
و مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله را به همان مقدار سابق باز گردانده و درهایی را که به سوی آن گشوده گشته بود میبستم (هر کسی از بزرگان صحابه که خانه ایشان در کنار مسجد بود بعد از رسول خدا به خلاف دستور حضرت، برای خود از خانه خویش دری خاص به درون مسجد کشید تا درب اختصاصی او باشد)
و درهایی را که بسته شده بود باز مینمودم (رسول خدا صلی الله علیه وآله در زمان حیات خویش تنها دستور دادند که دربی از خانه امیر مومنان و ناودانی از خانه عباس عموی ایشان به مسجد باز باشد و سایر درها بسته شود اما این درب و ناودان در زمان خلفا به دستور ایشان مسدود گشت) .
و مسح از روی کفش را حرام می نمودم (خلفا این کار را جایز دانستند)
و به خاطر نوشیدن نبیذ حد الهی را جاری می ساختم (خلفا نبیذ را که نوعی شراب خفیف شده است جایز دانستند)
و دستور میدادم که همه مردم دو متعه (حج و زنان) را جایز بدانند
و دستور میدادم که بر جنازه (هنگام نماز میت) پنج تکبیر بگویند (خلفا چهار تکبیر میگفتند)
و مردم را وادار مینمودم که بسم الله الرحمن الرحیم را (در نماز) بلند بگویند؛ و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیرون (تبیعد) کرده بودند و بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله به مسجد حضرت وارد شدند ، بیرون مینمودم (رسول خدا مروان و پدرش را تبعید کرده اما خلفا ایشان را امام جماعت مسجد رسول خدا نمودند !!!)
و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله ایشان را در مسجد خویش جای داده بود و بعد از ایشان بیرون شدند به مسجد می آوردم (عده ای از صحابه جایگاه و خانه ای جز صفه و ایوان مسجد رسول خدا نداشتند و رسول خدا ایشان را در آنجا ساکن کرده بود اما خلفا ایشان را از مسجد بیرون کردند)
و مردم را بر حکم قرآن وادار می کرده و ایشان را وادار می کردم که طلاق را طبق سنت انجام دهند (طبق آیه قرآن ازدواج احتیاج به شاهد نداشته و طلاق دو شاهد احتیاج دارد اما خلفا حکم هر دو را برعکس نمودند)
و صدقات را بر گروه ها و مرزهای خودش باز میگرداندم (صدقات باید بر گروه های مختلفی تقسیم میشد اما خلفا آن را فقط به بعضی از ایشان می دادند) ؛
و وضو و غسل و نماز را به زمان خویش ( در مورد نماز ) و روش خویش ( در مورد غسل ) و جایگاه خویش ( در مورد وضو ) باز میگورداندم ( زیرا نماز های یومیه را می توان در سه وقت خواند اما خلفا مخالفت کردند و شرایط وجوب غسل را تغییر دادند و نیز محل وضو را عوض کردند زیرا در وضو دست باید از بالا به پایین شسته میشد وبرعکس نمودند ، بعضی از سر باید مسح میشد آن را نیز تغییر دادند ، پا نیز باید مسح میشد آن را شستند )
و مردمان نجران را به محل خویش باز میگورداندم ( از سخنان رسول خدا در آخرین روز این بود که لشکریان اسامه را راهی کنید ، خدا هر کس را که به این لشکر نرود لعنت کند اما خلفا به خاطر مصالح خویش به این لشکر نرفته و برای پوشاندن این قضیه گفتند رسول خدا فرموده است : لشگر اسامه را راهی کنید ، و در جزیرة العرب دو دین باقی نگذارید . و به همین جهت دستور دادند که همه اهل نجران را که مسیحی بودند از جزیرة العرب بیرون کنند اما با یهود که روابط خوبی با خلفا داشتند کاری نداشتند و حتی کعب الاحبار یهودی توانست نفوذ زیادی در دربار خلافت پیدا کند)
و اسیران فارس و باقی ملت ها را به کتاب خدا و سنت رسول او بازمیگورداندم (ایشان دستور دادند که هیچ برده ای از سایر کشورها حق ورود به بلاد اسلامی ندارد مگر آنکه مولایش مجوز بگیرد و بعد از آزاد شدن در زمان مردن مولایش در صورتی که مولا وارثی نداشت حق ارث بردن از مولا ندارد با اینکه هر دوی آنها خلاف احکام اسلامی بود) در این صورت از گرد من پراکنده میشدند .
قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است ؛ پس عده ای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند : ای اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد!!! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می دارند !!!
و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم شوریده همانگونه که از این امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهی و دعوت کنندگان به سوی آتش دیدم .
و نیز اگر من از خمس سهم بستگان رسول خدا را میدادم که خداوند در مورد آن فرموده است که "اگر به خدا و آنچه بر بنده مان نازل کرده ایم ایمان آورده بودید در روز جدایی (حق از باطل) ، روزی که دو لشکر با یکدیگر ملاقات کردند (و حق در مقابل باطل قرار گرفت در آن روز بعد از گرفتن غنایم خمس را پرداخت کنید) .
پس قسم به خدا ما همان بستگان(رسول خدا) هستیم ، کسانی هستیم که خداوند ما را با خود و با رسولش در کنار هم قرار داده است پس گفته است : (این خمس)" برای خدا و رسولش و برای بستگان و یتیمان و بیچارگان و در راه ماندگان است" و این آیه را در مورد ما نازل کرد " تا مبادا سبب فزونی دولت ثروتمندان شما گردد ؛ پس آنچه را رسول خدا برای شما آورده است پس آن را بگیرید و آنچه شما را ( از آن ) نهی کرده است پس دست از آن بردارید و از خدا بترسید " در مورد ظلم نمودن به اهل بیت رسول خدا ؛ "بدرستیکه خداوند صاحب عقوبت شدیدی است " برای کسانی که به ایشان ظلم کند ؛ (این عمل خدا در اعطای خمس به اهل بیت) رحمتی بود از جانب او برای ما و ثروتی بود که خدا بوسیله آن ما را بی نیاز ساخته بود و در این زمینه به فرستاده اش توصیه کرده بود و سهم ما را در صدقه قرار نداد ؛ و بدین سبب فرستاده اش را گرامی داشت و ما اهل بیت را نیز گرامی داشت تا مبادا به ما از کثیفی های مردمان (صدقه) بخوراند .
پس خدا و فرستاده او را تکذیب کردند و کتاب خدا را که در حق ما سخن میگوفت انکار نمودند و ما را از مالی واجب که خدا برای ما قرار داده بود منع کردند ؛ و مثل آنچه ما بعد از رسول خدا دیدیم، خاندان هیچ پیغمبری از امت آن پیغمبر ندیدند ؛ و خداوند یاری کننده ماست در مقابل کسی که به ما ظلم نموده است ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم.
الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 8 ، ص 58 ، شماره 21 ، ناشر: اسلامیه، تهران، الطبعة الثانیة،1362 هـ.ش
بررسی سند روایت
1. علی بن ابراهیم بن هاشم
نجاشی یکی از بزرگان رجال شیعه است ایشان در کتاب رجالش، علی بن ابراهیم را ثقه میداند:
علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی ، ثقة فی الحدیث ، ثبت ، معتمد ، صحیح المذهب ،
علی بن ابراهیم ... موثق در روایت، مورد اعتماد و صحیح المذهب است.
النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفاى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ص 260، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
2. ابراهیم بن هاشم
در باره ابراهیم بن هاشم، کلام جامع حضرت آیت الله العظمی خوئی قدس الله نفسه الزکیه را نقل میکنیم. وی در شرح حال ابراهیم بن هاشم مینویسد:
أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، ویدل على ذلک عدة أمور:
1. أنه روى عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهى إلیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
2. أن السید ابن طاووس ادعى الاتفاق على وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ". فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحة 158.
3. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا على روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبة الغمز لم یکن یتسالم على أخذ الروایة عنه، وقبول قوله.
من میگویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل دلالت دارد:
1. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده ، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.
2. سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علماء ثقه هستند.
3. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمیها به روایات او اعتماد کردهاند. در میان قمیها کسانی بودند که در باره روایت سختگیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمیها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمیکردند.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 1 ، ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
3. حماد بن عیسی
نجاشی ایشان را موثق و راستگو در روایت میداند:
حماد بن عیسى أبو محمد الجهنی مولى، ... وکان ثقة فی حدیثه صدوقا.
رجال النجاشی - النجاشی - ص 142
شیخ طوسی نیز در باره ایشان میفرماید:
حماد بن عیسى الجهنی، ثقة.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 115، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
4. ابراهیم بن عثمان
در باره ایشان نیز نجاشی مینویسد:
إبراهیم بن عیسى أبو أیوب الخراز وقیل إبراهیم بن عثمان ، روى عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام ، ذکر ذلک أبو العباس فی کتابه ، ثقة ، کبیر المنزلة.
ابراهیم بن عیسی کنیه اش ابو ایوب خراز و گفته شده است اسمش ابراهیم بن عثمان است. ... او فرد ثقه و دارای جایگاه بزرگ است.
رجال النجاشی، ص 20
شیخ طوسی نیز به توثیق ایشان تصریح کرده است:
إبراهیم بن عثمان ، المکنى بابی أیوب ، الخزاز الکوفی ، ثقة .
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 41، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
5. سلیم بن قیس هلالی
سلیم بن قیس هلالی، از اصحاب و یاران خاص پنج امام اول شیعیان بوده است. آیت الله خوئی در شرح حال او مینویسد:
سلیم بن قیس: قال النجاشی فی زمرة من ذکره من سلفنا الصالح فی الطبقة الأولى: (سلیم بن قیس الهلالی له کتاب، یکنى أبا صادق.
سلیم بن قیس هلالی.. نجاشی او را در زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است...
آقای خوئی سپس در ادامه نکاتی را در باره او بیان کرده و نکته نخست ایشان این است:
الأولى: أن سلیم بن قیس - فی نفسه - ثقة جلیل القدر عظیم الشأن، ویکفی فی ذلک شهادة البرقی بأنه من الأولیاء من أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام، المؤیدة بما ذکره النعمانی فی شأن کتابه، وقد أورده العلامة فی القسم الأول وحکم بعدالته.
نکته اول: سلیم بن قیس هلالی فی نفسه، ثقه، جلیل القدر و والا مقام است. برای اثبات این مطلب، شهادت برقی به این که او از اولیاء اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بوده، کفایت میکند. این مطلب را گفتار نعمانی در باره کتاب سلیم تأیید میکند. علامه حلی نیز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 9، ص 226، رقم: 5401، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
نتیجه:
با بررسی سندی که انجام شد، این روایت از نظر سند هیچ مشکلی ندارد و کاملا معتبر و صحیح است.
آیا روایات جواز تراویح در منابع شیعه وجود دارد؟
برخی از شبکه های وهابی برای پیشبرد نفاق و موجه نشان دادن دروغگویی شان، به برخی از روایات شیعه استدلال کرده و چنین وانمود کرده اند که در منابع شیعه نیز روایاتی بر جواز و مشروعیت نماز تراویح به جماعت وجود دارد و طبق این روایات رسول خدا و برخی ائمه طاهرین علیهم السلام نماز تراویح به جا آورده اند؛ اما شیعیان آن را انکار میکنند.
برای اثبات دروغگویی آنان در این قسمت است لازم است روایات مورد استدلال آنها را آورده و پاسخ آن ها را ارایه میکنیم.
روایت اول:
روایت اول مورد استدلال آنها از کتاب «تهذیب الاحکام» شیخ طوسی رحمة الله علیه این است:
علی بن حاتم عن حمید بن زیاد قال : حدثنا عبد الله ابن احمد النهیکی عن علی بن الحسن عن محمد بن زیاد عن أبی خدیجة عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه وآله إذا جاء شهر رمضان زاد فی الصلاة وأنا أزید فزیدوا.
به نقل ابو خدیجه امام صادق علیه السلام فرموده است: وقتی ماه رمضان فرا میرسید، رسول خدا صلی الله علیه وآله علاوه بر نمازهای معمول شبانه روز، نماز بیشتر به جا میآورد و من هم نماز بسیار میخوانم؛ پس شما هم نماز بسیار بخوانید.
تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی - ج 3 ص 60
از این روایت استفاده کرده اند که رسول خدا و امام صادق علیه السلام نماز تراویح میخوانده اند و شیعیان منکر آن هستند.
پاسخ: کجای این روایت صریح در جماعت خواندن تراویح است؟
قبل از پاسخ ، نکته مهم قابل تذکر این است که شیعیان نیز نافله ماه رمضان را قبول دارند و در کتابهای فقهی از کیفیت و تعداد رکعات آن بحث کرده و این نماز را مستحب میدادند و کسانی که توفیق دارند آنها خوانده اند و میخوانند.
علامه حلی در این باره مینویسد:
مسألة : اتفق أهل العلم على استحباب نافلة رمضان زیادة على غیره من الشهور وقال ابن بابویه لا صلاة فیه زائدة على غیره .
لنا : ما رواه الجمهور عن أبی هریرة قال کان رسول الله صلى الله علیه وآله یقول من قام رمضان إیمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه ومن طریق الخاصة ما رواه الشیخ فی الموثق عن أبی خدیجة عن أبی عبد الله علیه السلام قال : کان رسول الله صلى الله علیه وآله إذا جاء شهر رمضان زاد فی الصلاة وأنا أزید فزیدوا.
علماء بر استحباب نافله ماه رمضان (یک نماز اضافی نسبت به ماه های دیگر است) اتفاق نظر دارند؛ اما ابن بابویه میگوید: در ماه رمضان، نماز اضافه بر نماز ماههای دیگر نیست.
دلیل ما : یکی روایت جمهور از ابو هریره است که رسول خدا میفرمود: هرکه در ماه رمضان قربة الی الله نماز را اقامه کند، گناهان گذشته او بخشیده میشود.
روایت دیگر از طریق شیعه، شیخ طوسی نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا در ماه رمضان بر نمازهایش اضافه میکرد و من هم اضافه میکردم؛ پس شما هم اضافه کنید.
منتهى المطلب (ط.ق) - العلامة الحلی - ج 1 ص 357
علامه طباطبایی در تفسیرش بعد از نقل روایت مینویسد:
أقول : یعنى علیه السلام بالزیادة الألف رکعة - التراویح - نوافل شهر رمضان التی کان یصلیها رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم غیر الخمسین نوافل الیوم واللیلة ، وقد وردت فی کیفیتها وتقسمها على لیالی شهر رمضان أخبار کثیرة ، وورد من طرق أئمة أهل البیت علیهم السلام أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم کان یصلیها بغیر جماعة ، وینهى عن إتیانها بالجماعة ، ویقول : لا جماعة فی نافلة .
مقصود امام صادق علیه السلام از زیاده، هزار رکعت نافله ماه رمضان است که رسول خدا علاوه بر پنجاه رکعت نوافل شبانه روز انجام میدادند. روایات فراوان در کیفیت و تقسیم این هزار رکعت بر شبهای ماه رمضان، داریم و از طریق اهل بیت علیهم السلام روایت شده است که رسول خدا این نماز را بدون جماعت و به صورت انفرادی میخواندند و از به جماعت خواندن آن منع میکردند و میفرمود: در نافله جماعت نیست.
تفسیر المیزان - السید الطباطبائی - ج 6 ص 333
با توجه به نکته ای که یادآوری کردیم؛
پاسخ شبهه این است که در کجای عبارت این روایت آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و یا امام صادق علیه السلام، نافله ماه رمضان را به جماعت خوانده اند؟
و یا امام فرموده باشد که شما نیز آن را به جماعت بخوانید؟
هر انسان عاقل و منصفی که متن روایت را بخواند، اضافه بر این مطلب که رسول خدا و امام صادق علیه السلام نافله خوانده اند، چیزی دیگری را نمیفهمد و روایت از جماعت خواندن آن ساکت است.
بنابراین، استدلال کردن به این روایت، برای جماعت خواندن تراویح کار یک انسان عاقلی نیست.
روایت دوم:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ وَ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَزِیدُ فِی صَلَاتِهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِذَا صَلَّى الْعَتَمَةَ صَلَّى بَعْدَهَا فَیَقُومُ النَّاسُ خَلْفَهُ فَیَدْخُلُ وَ یَدَعُهُمْ ثُمَّ یَخْرُجُ أَیْضاً فَیَجِیئُونَ وَ یَقُومُونَ خَلْفَهُ فَیَدَعُهُمْ وَ یَدْخُلُ مِرَاراً قَالَ وَ قَالَ لَا تُصَلِّ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فِی غَیْرِ شَهْرِ رَمَضَان.
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماه رمضان بعد از نماز عتمه (عشاء) ، نماز بیشتری انجام میدادند. مردم پشت سر حضرت میایستادند، اما حضرت وارد خانه میشد و آنها را رها میکرد دوباه برای نماز میآمد. این بار نیز آنها میامدند و پشت سر آن حضرت می ایستادند. رسول خدا دوباره وارد خانه می شد و آنها را ترک میکردند. حضرت به آنها فرمود: بعد از نماز عتمه (عشاء) در غیر ماه رمضان این نماز را نخوانید.
الکافی، ج4، ص 155
پاسخ؛ این روایت به جماعت خواندن تراویح را نفی میکند:
با دقت به دو نکته اساسی در این روایت، پاسخ روشن خواهد شد.
اولا: رسول خدا بعد از حضور مردم نماز نافله را قطع میکردند:
توضیح: رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از نماز عشاء شروع میکردند نوافل را میخواندند؛ اما مردم میآمدند پشت سر حضرت نماز میخواندند. بعد از این که حضرت متوجه میشدند نماز را رها کرده و به خانه می رفتند. بعد از مدتی رسول خدا فکر میکرد که مردم پراکنده شده اند دوباره برای نماز میآمدند و شروع به نماز میکردند دوباره میدیدند که مردم پشت سرش آمده اند دوباره آنها را رها میکردند:
فَیَدْخُلُ وَ یَدَعُهُمْ ثُمَّ یَخْرُجُ أَیْضاً فَیَجِیئُونَ وَ یَقُومُونَ خَلْفَهُ فَیَدَعُهُمْ وَ یَدْخُلُ مِرَاراً.
این عبارت نشان میدهد که رسول خدا به جماعت خواندن نافله را مشروع نمیدانسته است و الا دلیل نداشته است که وقتی متوجه حضور مردم و اقتدای آنها به نماز می شده، نماز را رها کند.
ثانیا: نماز نافله، مخصوص ماه رمضان است:
همانگونه که در روایت آمده، رسول خدا نافله رمضان را به جا میآورده است، اما بعد از این که چند مرتبه متوجه حضور مردم شد و نماز را قطع کردند بعد از نماز صبح، رسما به مردم اعلام فرمودند که بعد از نماز عتمه در غیر ماه رمضان نافله را نخوانید:
وَ قَالَ لَا تُصَلِّ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فِی غَیْرِ شَهْرِ رَمَضَان.
یعنی رسول خدا بعد از قطع کردن نماز نافله و ترک کردن آنها، و تفهیم عدم مشروعیت نماز نافله را به جماعت خواندن، این مطلب را بیان فرموده است که این نافله مخصوص ماه رمضان است.
در نتیجه، این روایت نیز به نفع مذهب شیعه است که نماز نافله رمضان را به جماعت مشروع نمیدانند و به هیچ وجه مطلب مورد استدلال اهل سنت را اثبات نمیکند.
در روایت دیگر نیز آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از نماز عشاء نماز میخواند مردم میآمدند به نمازش اقتداء میکردند به محض این که آنها تکبیر میگفتند رسول خدا نماز را رها میکرد و به منزل شان میرفت. دوباره وقتی مردم پراکنده میشدند رسول خدا به مصلای خودش بر میگشت، دوباره مردم میآمدند و دوباره رسول خدا نماز را رها کرده و به منزل میرفتند:
1795 - 8 علی بن الحسن بن فضال عن إسماعیل بن مهران عن الحسین بن الحسن المروزی عن یونس بن عبد الرحمن عن محمد بن یحیى قال : کنت عند أبی عبد الله علیه السلام فسئل هل یزاد فی شهر رمضان فی صلاة النوافل ؟ فقال : نعم قد کان رسول الله صلى الله علیه وآله یصلى بعد العتمة فی مصلاه فیکبر وکان الناس یجتمعون خلفه لیصلوا بصلاته ، فإذا کبروا خلفه ترکهم فدخل منزله فإذا تفرق الناس عاد إلى مصلاه فصلى کما کان یصلی ، فإذا کبر الناس خلفه ترکهم ودخل وکان ذلک یصنع مرارا .
الاستبصار - الشیخ الطوسی - ج 1، ص 462
روایت بخای در تأیید این روایت:
نظیر همین روایات را بخاری در صحیحش آورده و در آن تصریح شده است که رسول خدا رسما نمازگزارانی را که پشت سرش نماز خواندند، از به جماعت خواندن نهی کرد و دستور داد که در خانه های شان نماز را بجا آورند:
5762 وقال الْمَکِّیُّ حدثنا عبد اللَّهِ بن سَعِیدٍ وحدثنی محمد بن زِیَادٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا عبد اللَّهِ بن سَعِیدٍ قال حدثنی سَالِمٌ أبو النَّضْرِ مولى عُمَرَ بن عُبَیْدِ اللَّهِ عن بُسْرِ بن سَعِیدٍ عن زَیْدِ بن ثَابِتٍ رضی الله عنه قال أحتجر رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم حُجَیْرَةً مُخَصَّفَةً أو حَصِیرًا فَخَرَجَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم یُصَلِّی فیها فَتَتَبَّعَ إلیه رِجَالٌ وجاؤوا یُصَلُّونَ بِصَلَاتِهِ ثُمَّ جاؤوا لَیْلَةً فَحَضَرُوا وَأَبْطَأَ رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم عَنْهُمْ فلم یَخْرُجْ إِلَیْهِمْ فَرَفَعُوا أَصْوَاتَهُمْ وَحَصَبُوا الْبَابَ فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ مُغْضَبًا فقال لهم رسول اللَّهِ صلى الله علیه وسلم ما زَالَ بِکُمْ صَنِیعُکُمْ حتى ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُکْتَبُ عَلَیْکُمْ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّلَاةِ فی بُیُوتِکُمْ فإن خَیْرَ صَلَاةِ الْمَرْءِ فی بَیْتِهِ إلا الصَّلَاةَ الْمَکْتُوبَةَ.
زید بن ثابت میگوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم حجرهای از لیف خرما یا حصیر ساخت و برای نماز خواندن در آن خارج شد؛ مردانی به دنبال حضرت در آن حجره رفتند و به نماز رسول خدا اقتداء کردند. شب دیگر نیز آمدند اما رسول خدا از نماز خواندن با آنها خودداری کردند و برای نماز بیرون نیامد. مردم صدایشان را بلند کردند و درب خانه حضرت را زدند. رسول خدا در حال غضب به سوی آنان خارج شد و فرمود: .... بروید نماز تان را در خانه بخوانید؛چرا که نماز شخص در خانه بهتر است مگر نماز های واجب.
صحیح البخاری ج 5 ص 2266
نتیجه:
حال با توجه به این قضیه، آیا بازهم مىتوانیم نماز تراویح را سنت رسول خدا صلى الله علیه وآله نامید؟
و آیا شایسته است که اهل سنت خود را «اهل سنت رسول خدا» بنامند، یا نام «اهل سنت عمر» با عملکرد آنها سازگارى بیشترى دارد؟
خداوند در باره کسانى که بر خلاف سنت خدا و رسولش حکم کنند، مىفرماید:
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینا. (الأحزاب/36)
هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!
هرچند که بزرگان دیگرى را نیز مىشد در این لیست قرار داد؛ اما ما به جهت اختصار به همین اندازه اکتفا مىکنیم.
حال دیدگاه اهل سنت، در باره عمر بن الخطاب و بدعت او که بر خلاف دستور خدا و رسول او بوده است چیست؟
سرخسی شافعی در کتاب «المبسوط»، در بحث تراویح بعد از این که در عدد رکعات آن بحث می کند و قول شافعی را میآورد، سخن جالبی در رد استحباب نافله رمضان به جماعت میگوید:
یوضح ما قلنا أن الجماعة لو کانت مستحبة فی حق النوافل لفعله المجتهدون القائمون باللیل لأن کل صلاة جوزت على وجه الانفراد وبالجماعة کانت الجماعة فیها أفضل ولم ینقل أداؤها بالجماعة فی عصره ولا فی زمن الصحابة رضوان الله علیهم أجمعین ولا فی زمن غیرهم من التابعین فالقول بها مخالف للأمة أجمع وهذا باطل.
از آنجه ما گفتیم، روشن میشود که اگر به جماعت خواندن نوافل مستحب باشد، باید آن را مجتهدان که شب زنده دارد بودند، انجام میدادند؛ چرا که هر نمازی که خواندنش به صورت انفراد و جماعت جایز باشد، خواندن آن به صورت جماعت افضل است در حالی که در نماز شب گزارشی نقل نشده است که در زمان رسول خدا یا صحابه و یا تابعان به جماعت خوانده شده باشد؛ پس قول به جماعت خواندن نافله ماه رمضان،مخالف تمام امت است ؟؟؟
السرخسی الحنفی، شمس الدین ابوبکر محمد بن أبی سهل (متوفاى483هـ )، المبسوط، ج 2، ص 144، ناشر: دار المعرفة – بیروت.
موفق باشید