قوتی ترین و متقن ترین دلایل امامت و ولایت حضرت علی (ع)
دراین مطلب به برسی حدیث منزلت که یکی از قوتی ترین و متقن ترین دلایل امامت و ولایت حضرت علی (ع) است می پردازم
محمد بن اسماعیل بخاری در الصحیح البخاری مینویسد :
عَنْ سَعْدٍ قَالَ سَمِعْتُ إِبْرَاهِیمَ بْنَ سَعْدٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیٍّ أَمَا تَرْضَى أَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى . صحیح البخاری ، ج 4 - ص 208 .
رسول اکرم (ص) خطاب به حضرت على (ع)فرمود : آیا خرسند نیستى از این که منزلت تو در نزد من ، مساوى با منزلت هارون (ع)در نزد موسى (ع)باشد ؟
تواتر حدیث منزلت :
این حدیث بسیار زیاد در صحاح سته تکرار شده است که تنها برخی منابع آن را می آورم :
صحیح البخاری ، ج 5 - ص 129 /صحیح مسلم ، ج 7 - ص 120 /صحیح مسلم ، ج 7 - ص 120 /صحیح مسلم ، ج 7 - ص 121 /صحیح مسلم ، ج 7 - ص 120 / سنن الترمذی ج 5 ص 302 تا 304 / سنن ابن ماجه ج 1 ص 208 / المستدرک علی الصحیحین ج 2 ص ص 337 و ....
حاکم حسکانی از بزرگان اهل سنت ، بعد از نقل حدیث منزلت مینویسد :
این همان حدیث منزلت است که استاد ما ابوحازم حافظ (درباره اش) مى گفت : من آن را به پنج هزار سند استخراج کرده ام . شواهد التنزیل - الحاکم الحسکانی - ج 1 - ص 195
آیا غیر از این حدیث ، حدیث دیگری در کتابهای اهل سنت یافت میشود که پنج هزار سند داشته باشد ؟ پس در صحت سند این روایت هیچ شک و شبههای نیست . ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب ، شمس الدین ذهبی در تاریخ الإسلام و ... نوشتهاند :
از حریز بن عثمان شنیدم که میگفت : این روایتی که مردم از پیامبر نقل میکنند که به علی (ع)فرمود : "تو نسبت به من بمنزله هارون نسبت به موسی هستی " درست است ؛ ولی راوی اشتباه شنیده است . راوی میگوید پرسیدم که اصل روایت چگونه بوده است ؟ گفت : پیامبر فرموده : یاعلی ! دشمنی تو با من ، همانند دشمنی قارون با موسی است . وقتی از او سؤال میکنند که این حدیث را از کی شنیدهای ؟ در جواب میگوید : من دیدم که ولید بن عبد الملک آن را بر بالای منبر میخواند . ((تاریخ بغداد - الخطیب البغدادی - ج 8 - ص 262 و تاریخ مدینة دمشق - ابن عساکر - ج 12 - ص 349 و تهذیب الکمال - المزی - ج 5 - ص 577 و تهذیب التهذیب - ابن حجر - ج 2 - ص 209 و تاریخ الإسلام - الذهبی - ج 10 - ص 122 و ...))
اینهائی که با حدیث منزلت که صحیحین بخاری و مسلم دیگر صحاح سته و آن را آورده اند . کسانی که با حدیث که سند به این محکمی دارد این طوری بازی کردند، مشخص است که اگر نام حضرت امیر در قرآن آمده بود، با قرآن چه میکردند؟ این را عزیزان یک مقداری در مورد دقت کنند (برای مطالعه بیشتر به مطلب چرا نام امامان در قران نیامده است مراجعه کنید) به راستی چه قدر امیر المؤمنین (ع)مظلوم بوده است و چه دشمنان بی انصافی داشته است .
دلالت حدیث منزلت
طبق این روایت و به مقتضاى عمومیتی که پیامبر اسلام در جمله «بمنزلة هارون من موسی » به کار برده است ، هر مقامى را که هارون نسبت به موسى داشته ، براى امیر المؤمنین(ع) نسبت به پیغمبر (ص) ثابت مى کند ، و استثنا کردن مقام نبوت ، خود تأکیدی است قوی بر عمومیت منزلت امیر المؤمنین (ع).
منزلتهای هارون
آنچه از آیات قرآن کریم استفاده میشود ، منزلتهای هارون نسبت به حضرت موسی ، به پنج امر خلاصه میشود که برای تمامی این پنج امر در سیره پیامبر اکرم (ص) جریاناتی است که نشان می دهد که حضرت علی (ع) آنها را انجام داده است که در اینجا تنها به برخی فقط اشاره می شود که مطلب برای تحقیق خیلی بیش از این می باشد .
1- مقام وزارت
وزیر کسى است که امیر را در انجام امور یاری میکند و بار سنگین مسؤلیتى را که امیر دارد بر دوش مى کشد ، و متصدى انجام آن مى شود . و هارون در زمان حضرت موسی همین مقام را داشته است ؛ چنانچه از قول حضرت موسی (ع)آمده است :
وَ اجْعَل لىِّ وَزِیرًا مِّنْ أَهْلىِ هَارُونَ أَخِى .(طه / 29)
و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده ، برادرم هارون را .
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزیراً .( فرقان / 35)
و ما به موسى کتاب (آسمانى) دادیم و برادرش هارون را یاور او قرار دادیم .
در سیره پیامبر اکرم (ص) از همان روزهای آغازین علنی تبلیغ رسالت خود در روز یوم الدار این نکته را گوش زد کرد و تا روزهای پایانی عمر خود در غدیر خم این امر که از جانب خدا بر گردن او بود به مردم گوشزد می کرد .
2- اصلاح امر
وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ قَالَ مُوسىَ لِأَخِیهِ هَرُونَ اخْلُفْنىِ فىِ قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین . (الأعراف / 142)
و ما با موسى ، سى شب وعده گذاشتیم سپس آن را با ده شب ( دیگر ) تکمیل نمودیم به این ترتیب ، میعاد پروردگارش ( با او ) ، چهل شب تمام شد . و موسى به برادرش هارون گفت : « جانشین من در میان قومم باش و (آنها) را اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروى منما » .
در جریان جنگ تبوک از جهات مختلف ، مخصوصاً طولانى شدن عدم حضور پیامبر (ص) و مسلمانان و دور بودن مسافت بین مدینه و تبوک ،با تمام جنگهایى که در عصر پیامبر (ص) انجام شد تفاوت مى کرد و احتمال کودتاى منافقین مدینه و توطئه دشمنان خارج از مدینه نیز مى رفت. بدین جهت باید در غیاب پیامبر اسلام (ص) قوى ترین فرد از مسلمانان جایگزین آن حضرت شود و پایتخت اسلام را در برابر توطئه هاى احتمالى حفظ کند و آن شخص جز على (ع)کسى نبود.
3- اخوت و برادرى
هارُونَ أَخی . (طه / 30) هارون برادرم را وزیرم کن
از آن جایی که برادرى هارون با موسى نسبى بود و پیامبر اسلام (ص)میخواست تمامی مقامات هارون نسبت به حضرت موسی در حق امیر المؤمنین (ع)تحقق یابد ، با امیر المؤمنین (ع)عقد اخوت بست و او را برادر خود در دنیا و آخرت خطاب کرد ؛ چنانچه حاکم نیشابوری و بسیاری دیگر از علمای اهل سنت نقل کردهاند :
عبد الله بن عمر گفت : چون پیغمبر به مدینه وارد شد ، بین اصحاب اخوت و برادرى بر قرار کرد ، پس على ( (ع)) با چشم گریان آمد ، گفت یا رسول الله اصحابت را برادر کردى ، و مرا با کسى برادر نکردى ، فرمود : " یا على ، تو در دنیا و آخرت برادر منى ".
((المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 14 و عمدة القاری - العینی - ج 2 - ص 147 و الاستیعاب - ابن عبد البر - ج 3 - ص 1098 و الجامع الصغیر - جلال الدین السیوطی - ج 2 - ص 176 و تهذیب الکمال - المزی - ج 20 - ص 484 و ... .))
4- مقام پشتیبانی
اشْدُدْ بِهِ أَزْری . (طه / 31) محکم کن به وسیله او پشت مرا
همان طوری که حضرت موسى از خداوند درخواست کرد که پشت او را به هارون محکم کند ، به مقتضای این حدیث مقام پشتیبانى از حضرت خاتم براى امیر المؤمنین علیهما السلام ثابت میشود که در عمل و تاریخ صدر اسلام گواه این ویژگیها و درخشش بی مانند حضرت علی می باشد ، افتخاراتی که تنها منحصر به اوست که برای نمونه یاد آوری می کنم :
در جنگ خیبر افراد مختلفى براى فتح قلعه خیبر رفتند و نا امید برگشتند تا این که پیامبر(ص) در یکى از شبها فرمود:«فردا پرچم را به مردى خواهم داد که از مبارزه خسته نمى شود و به دشمن پشت نمى کند! خدا و رسول او را دوست می دارند و او نیز خدا و رسول را دوست می دارد و او یاور و پشتیبان مومنان است » و فردا علی را خواست و پرچم را به دست او داد .
یا در جنگ احد وقتی پیامبر(ص) را در میدان جنگ مجروح شد، با صداى بلند فریاد زدند: «محمّد کشته شد!» عدّه زیادى، و طبق برخى روایات همه، با شنیدن این سخن فرار کردند، ولى على(ع) که به گفتار پیامبر(ص) مبنى بر پیروزى اسلام بر کفر ایمان داشت و لحظه اى در ایمان خویش تردید نداشت، به این سخن توجّهى نکرد و همچنان به نبرد تن به تن با دشمن ادامه داد! تا این که جسد سراسر مجروح پیامبر(ص) را یافت و همچون پروانه اى برگرد شمع وجود آن حضرت مى گشت و از فرستاده خدا دفاع مى کرد.
یا در جنگ احزاب هنگامى که قهرمان بزرگ عرب، عمر و بن عبدود، موّفق به عبور از خندق شد، با صد اى بلند مبارز طلبید، هیچ کس جز على (ع) به او پاسخ مثبت نداد، این جریان سه بار تکرار شد و در هر دفعه جز على(ع) کسى بر نخواست.
5- شراکت در امر
وَ أَشْرِکْهُ فىِ أَمْرِى (طه / 32) و شریک کن او را در کار من
همان طوری که هارون شریک کار موسى بود ، این مقام به مقتضاى این حدیث و به نص صریح قرآن ؛ به جز در نبوت براى على (ع) ثابت میشود و در سیره پیامبر بسیار داریم که در کارها پیامبر شراکت داشت از جمله آن در جریان لیله المبیت که به اختصار می آورم :
مشرکان مکّه براى نابودى دین جوان و نو پاى اسلام در یک نقشه شیطانى و خطرناک، طرح ترور و قتل پیامبر اسلام(ص) را تصویب کردند. براى این منظور و به جهت این که در آینده قبیله حضرت رسول(ص)نتوانند شخص خاصّى را به عنوان قصاص به قتل برسانند، قرار شد چهل شمشیر زن قوىّ و شجاع، در یک شب تاریک به منزل آن حضرت هجوم برند و نقشه فوق را عملى سازند.خداوند به وسیله پیک وحى، پیامبرش را از این توطئه خطرناک آگاه کرد. پیامبر(ص)براى رهایى از این توطئه باید خود به سوى مدینه هجرت کند، ولى براى این که دشمن متوجّه غیبت آن حضرت نشود، مى بایست شخصى شجاع و از خود گذشته و آماده مرگ در شب موعود در بستر پیامبر(ص) بیارامد. پیامبر(ص)، على(ع)را براى این کار انتخاب کرد و این آیه در شان حضرت علی (ع) نازل شد :
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ«سوره بقره، آیه 207»
بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على (ع) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر (ص) جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند; و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
در نتیجه با این حدیث تمامی مقامات حضرت هارون ؛ جز مقام نبوت(آوردن شریعت جدید) ، برای امیر المؤمنین (ع)نیز ثابت می شود و امیر المؤمنین ؛ وزیر ، خلیفه ، برادر ، پشتیبان و شریک در امر رسول خدا (ص)است .
تفکر مکتب خلفا : خوب با این حدیث متواتر و دلیل به این محکمی و روشن ،اهل سنت چه دلالی دارند که از این حدیث برداشت امامت حضرت علی (ع) را نمی کنند . برای اینکه دلیل خوبی از اهل سنت ارائه شود از کتاب عیانات که مولفش آن را در رد عقاید شیعه نوشته است می آورم از فصل 5 امامت و خلافت قسمت روایت منزلت :
رسول خدا (ص) طبق همیشه که در هر غزوهاى فرماندهاى را به عنوان جانشین خود در مدینه مىگذاشت، در جریان این غزوه «محمّدبنسلمه انصارى» را بر امارت مدینه گماشت و علی (رضی الله عنه) را نیز در میان خانواده و عیال خویش به جانشینى گذاشت.. این کار پیامبر (ص)، شباهت زیادى به اقدام دیگر او در جریان هجرتش از مکّه به مدینه دارد که علی (رضی الله عنه) را براى استرداد امانت مردم در مکّه باقى گذاشت؛ در اینجا نیز او را در مدینه باقى گذاشت تا خانواده خود و خانواده پیامبر (ص) را در این مدّت اداره کند.
علی (رضی الله عنه) نیز - همچون همیشه - امر پیامبر (ص) را به جاى آورد و در مدینه باقى ماند.. امّا در این میان، منافقانى که از هر مسألهاى براى ایجاد تردید و دودلى و نیز فسادانگیزى استفاده مىکردند و مىکوشیدند تا با سخنچینىها و با طرح گفتههاى ناروا، پیوندهاى بین افراد را بر هم بزنند، همین که علی (رضی الله عنه) را در مدینه دیدند، تعجّب کردند و گفتند: چه شده که پیامبر از على استفاده نکرده است؟! حکومت را هم به محمّدبن سلّمه سپرده است! پس على اینجا چه کار مىکند؟!.. بنابراین دست به پخش شایعه دیگرى زدند و گفتند: پیامبر، على را بدین دلیل در مدینه باقى گذاشته است، چون على خود از این جهاد و شرکت در آن، اکراه داشته و خوددارى کرده است و لذا پیامبر - همانگونه که به بهانهجویان دیگر اجازه معافیّت داد - بر او نیز آسان گرفت و اجازه داد تا در مدینه باقى بماند!.. بعضى هم گفتند: پیامبر خواسته او را از سر خود واکند! خواسته او را خفیف سازد و به همین دلیل بین زنان و کودکان جا گذاشته است! اسلامشناسى، شریعتى، ص362
منطق این نویسنده را ببینید ، واقعا جای تاسف دارد که انسان چقدر می تواند متعصب و دگم اندیش باشد که حدیثی به این محکمی و روشن را چگونه توجیه می کند . این جریان که محمّدبنسلمه انصارى دروغی بیش نیست و چون می داند این حرف را نمی تواند از کتب تاریخی معتبر شیعه و سنی اثبات کند متوسل به کتاب دکتر شریعتی می شود که حتی خود دکتر شریعتی هم معتقد است که کتابهای اسلامی او بدون ایراد نیست لذا طی وصیتی به علامه محمد رضا حکیمی در خواست می کند که کتابهای او را بازبینی کند و در ضمن آنقدر مطلب واضح و روشن است که حتی نیازی به تاریخ نیست ، اینکه بگوییم پیامبر حضرت علی را جانشین خود در خانواده خود قرار داد امری بی فایده است چرا که مثل روز روشن است که حضرت علی نسبت به خانواده پیامبر اکرم چه جایگاهی دارد او پسر عمو و داماد پیامبر می باشد و فقط به خاطر اینکه بگوید علی جانشین من در خانواده من است این حرف را با این همه تکرار کرده است . حال اگر پیامبر این فرمایش را به این تواتر نمی زد آیا کسی پیدا می شد که نزدیکی حضرت علی را به پیامبر منکر شود . مورد دیگر اصلا چه ربطی به منافقین مدینه پیدا می کند آیا آنها قبل از این نمی دانستند که حضرت علی برادر پیامبر می باشند و تنها برداشت فرمایش پیامبر ، تاکیدی برای جانشینی در مقام خلافت حضرت علی (ع)بود که فتنه ها را بخواباند و این حدیث به غیر از جریان تبوک در مناسبتهای مختلف از زبان پیامبر تکرار شده است.
واقعا تشکر میکنم بابت این اطلاعات خوبتون